امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

عشق مامان و بابا

وزنه برداری و گردو بازی

روز 4شنبه امیرمحمد و دوستهاش با یه سورپرایز حیرت انگیز و هیجانی غافلگیر شدند . روز پر جنب وجوشی که با روزای دیگه فرق داشت .این بار برای نشانه ی جدید « و » همه دست به کار شدند  این تفاوت رو باهم ببینیم : و ساعت آخردرس  یادگیری ریاضی با گردو بازی گروه ها(درست کردن دسته ) ...
24 دی 1394

اردو بهشهر

باز هم اردو ولی این دفعه متفاوت از قبل . گل پسرهایی که 110 امتیاز گرفتند میتونند مسافرت با قطار به بهشهر  را تجربه کنند البته بدون خانواده ها . ارشیا- کیان - امیرمحمد - امیرعلی - آرتین امیرمحمد و آقای مدیر و معاون و معلم ورزش پسرهای باهوش در قطار در پارک بهشهر نهار هم بهشون دادند .   از بهشهر با اتوبوس برگشتند.این هم امیرمحمد وقتی شاد و خوشحال از یه روزخوب وقتی ازاتوبوس پیاده شد. شادی کودکانه بعد از یه روز خوب با تشکر از مدریت مدرسه جناب آقای عابدی و خانم معلم سرکار خانم قادی پاشا که امروز با آقا پسرهاش مراقب پسرهای کلاسش بود . ...
22 دی 1394

ف مثل فرفره غ مثل غاز و پ مثل پفیلا و کاپ اخلاق

درست کردن و خوردن پفیلا در کلاس درست کردن فرفره در کلاس گرفتن کاپ اخلاق باز هم بخور بخور و این هم یک غاز رو دستهای خانم معلم و دوباره کیک خوری . هر روز یکی از بچه ها به مناسبت یاد گرفتن یکی از حروف کیک و یاشیرینی میاره . یه جورهایی هر روز بخور بخور دارند ...
14 دی 1394

سینما و فیلم دربدرها

دانش آموزان مدرسه پیشرو به دلیل گرفتن دومین کارت امتیاز و رسیدن امتیاز کل آن ها به 110 ، امروز یکشنبه ، به کانون فرهنگی ، تربیتی برادران رفته و در کنار هم در فضایی شاد و دوستانه ، به تماشای  فیلم « در بدرها » نشستند. ...
13 دی 1394

حرف ز و ساندویچ زبان

امروز در 3کلاس اول اتفاق جالبی افتاده بود . دانش آموزان پس از لمس کردن باید حدس می زدند داخل پلاستیک چه چیزی هست . برایشان خیلی جذاب وحسابی فکرو ذهنشون را درگیر کرده بود که در تصاویر این هیجان و تعجب وشگفتی شان را ملاحظه خواهید کرد . تو پلاستیک زبان گاو بود . پسرها  حرف ز را یاد گرفتند و بعد هم ساندویچ زبان خوردند . نوش جونشون . امیرمحمد که دوست داشت . ...
2 دی 1394

نقاشی با موضوع آلودگی هوا

این روزها از اخبار زیاد می شنویم که هوا در شهرهای بزرگ و صنعتی کشور بسیار الوده است. امیرمحمدعارفی هم یهویی یه نقاشی را با موضوع آلودگی هوا کشید که برای ما خیلی جالب بود .    این نقاشی خیلی متعجبمون  کرد بدون اینکه ما ازش بخواهیم کاملاخودجوش روی وایت بوردش کشیدحالاتحت تاثیرچیزایی که درمدرسه شنیده یا تعطیلی مدرسه پسرعمه اش در تهران به علت آلودگی و یا ...که ازماشنیده نمیدونیم . فقط وقتی بابایی درموردنقاشی ازش توضیح خواست : بایک حالتی گفت مگه نمیبینی خورشیدماسک زده پرنده مرده داره میفته،درختهاوآدمهاحالشون بده عصبانی هستن و باز بابایی پرسید: برای چی? گفت دودماشینهادیگه..!!! وجالبه که بایه لحن خیلی شاک...
1 دی 1394
1